الهه ایمانیان
پژوهشگر مطالعات زنان و جنسیت
دو قرن است که زنان در سراسر جهان برای کسب حق رای برابر با مردان میجنگند. هرچند در یک دوره از تاریخ همسو شدن جنبش حق رای در نقاط مختلف جهان به تقویت این جنبش منجر شد، اما هر کشوری در این مسیر تاریخ خاص خود و فراز و نشیبهای مخصوص خود را پشت سرگذاشته است. اولین حق رای را زنان در قرن نوزدهم به دست آوردند، آن هم نه به صورت کامل، بلکه بهصورت پراکنده و محلی. برای مثال ابتدا در بریتانیا برای زنان مجردی که دارای ملک بودند حق رای به رسمیت شناخته شد، که این خود گویای انکار مضاعف زنان بود. اما در سال ۱۹۸۳ زنان در نیوزیلند موفق به کسب حق رای کامل شدند. دههها طول کشید تا مبارزات زنان به بار نشست و آنان اولین قدم در راستای مشارکت سیاسی رسمی را در کشور خود به دست آوردند.
با گذشت زمان یکی یکی کشورها به این جرگه اضافه شدند. بعد از گذشت دو قرن هنوز چند کشور هستند که در مقابل دادن حق رای به زنان ایستادگی میکنند. بسیاری از پژوهشگران برجسته مطالعات زنان، جنبش حق رای زنان را یک جنبش جهانی میدانند. عربستان، یکی از آخرین کشورهای باقیمانده نیز به این جرگه پیوسته است.در بسیاری از کشورهای منطقه خاورمیانه حق رای برای زنان زمانی حاصل شد که زنان در زمینههای دیگری مانند آموزش، اشتغال، آزادیهای اجتماعی و اقتصادی از وضعیت خوبی برخوردار نبودند، بسیاری از آزادیهای آنان به رسمیت شناخته نمیشد و ساختار مردسالار جامعه سد محکمی بر سر راه زنان، آزادی و حقوقشان ساخته بود.
کشورهای منطقه خلیج فارس بسیار دیرتر از کشورهای دیگر حق رای زنان را به رسمیت شناختند. در سال ۲۰۰۲ بحرین اولین کشور خلیج فارس بود که زنان در آن حق رای به دست آوردند. یک سال بعد از بحرین، عمان نیز حق رای زنان را به رسمیت شناخت. کویت هم از سال ۲۰۰۵ به این جرگه پیوست. عربستان آخرین کشور منطقه است که مقاومت در برابر حق رای زنان در آن شکست. این دستاورد برای زنان عربستان به راحتی به دست نیامد و نتیجه سالها تلاش بود. در این کشور پارلمانی وجود ندارد، زنان هنوز از حق رانندگی محروم هستند و در بسیاری از مسائل اجتماعی بدون همراهی و اجازه مردان فاقد اختیار عمل هستند. با این همه، به فرمان پادشاه قرار است که از هفته دیگر زنان برای اولین بار در انتخابات شوراهای شهر و روستا شرکت کنند.
حق رای زنان و مشارکت سیاسی آنان یکی از لوازم دستیابی به دموکراسی است و هرچقدر زنان زودتر حق مشارکت سیاسی را بیابند تجربه و سابقه بیشتری در این مورد کسب میکنند. همین امر باعث شد که تبلیغات زیادی پیرامون دستیابی زنان عربستان به حق رای انجام شود به ویژه اینکه این اتفاق در قرن بیست و یک و با توجه به شرایط خاص زنان در عربستان رخ داد. در نتیجه بسیاری از تحلیلگران آن را نشانه گشایش وضعیت زنان در عربستان دانستند. وضعیت زنان در عربستان و تبعیضهای جنسیتی علیه آنان یکی از مسائلی است که در سالهای اخیر توجه تحلیلگران منطقه و همچنین رسانههای بین المللی را به خود جلب کرده است.
عربستان، کشوری که به سختى تن به اصلاحات میدهد و سختگیرانهترین قوانین را برای زنان دارد، با اعطای حق رای به زنان توجهات زیادی را به خود جلب کرد. از اینرو بسیاری معتقدند این اقدام تحولی است برای زنان این کشور که سالها در پی آن بودند. اگرچه این موضوع حائز اهمیت زیادی است و میتواند به ایجاد شرایطی برای ورود زنان به عرصه اجتماع و سیاست کمک کند اما آیا واقعا میتوان این موضوع را به تنهایی و خارج از دایره حقوق زنان در در دیگر عرصهها بررسی کرد؟
سوال کلی تر این است: آیا به رسمیت شناخته شدن حق رای زنان در همین چند کشور باقی مانده به معنای پیروزی کامل جنبش حق رای و به پایان رسیدن آن است؟ در بسیاری از کشورها زنان در احزاب جایی ندارند، نمیتوانند وارد احزاب شوند و فعالیت حزبی کنند، در برخی از این کشورها قانون تابعیت زن از همسر وجود دارد و در نتیجه جایی برای حق مستقل رای و نظر زنان باقی نمیماند. برآیند وضعیت زنان در این کشورها منجر به این شدهاست که حق رای زنان هرچند دستاورد مهمی است اما به تغییر وضعیت زنان کمکی نکند. برای مثال قانون حق رای زنان در پاکستان در سال ۱۹۴۷ اعمال شد اما هنوز هم در بخشهایی از پاکستان حق رای زنان صرفا روی کاغذ مانده است. علاوه برآن، در عمان نیز حق رأی زنان در سال ۲۰۰۳ به رسمیت شناخته شد، اما نباید فراموش کرد در این کشور تا سال ۲۰۱۱ پارلمان وجود نداشت و حق انتخاب زنان و مردان در انتخابات شوراهای شهر و روستا خلاصه میشد. در پی اعتراضات سال ۲۰۱۱ در عمان، بنا به فرمان شاه اختیارات قانونگذاری و نظارتی به مجلس مشورتی عمان واگذار شد در حالی که تا قبل از این تاریخ فقط یک مجلس مشورتی و تشریفاتی بود.
حق رأی زنان در منطقه در محیطی با ساختارهای مردسالارانه و بعضا قبیلهای و با فراز و نشیبهای زیاد اعمال و پیگیری شده است. هرچند در این کشورها حق رای زنان در برخی موارد حدی از بهبود، تغییر در حقوق اجتماعی و مدنی زنان را به دنبال داشته است اما آنچه مهمتر است بررسی تاثیرات درست و پیگیری اجرایی شدن کامل آن و توجه به ملزومات دیگر مشارکت سیاسی زنان مثل آزادیهای مدنی و اجتماعی و ورود به احزاب و تشکیل حزب است. درست است که حق رای برای زنان در بیشتر این کشورها به پشتوانه مبارزات خود آنان به دست آمده و کمتر کشوری وجود دارد که بخواهد دیگر در برابر این حق بایستد یا آن را پس بگیرد و دوباره مانع آن شود، اما ساختارهای سیاسی و اجتماعی انسدادزده در بسیاری از کشورهای منطقه فرصتی برای اعمال واقعی این حق، فضای فعالیت اجتماعی و سیاسی و اجرای گستردهتر مشارکت زنان در تعیین سرنوشتشان باقی نمیگذارد.
اینکه احزاب متعدد و فعال در این کشورها وجود ندارد، زنان جایی برای فعالیت و بالا رفتن در این احزاب ندارند، حقوق زنان و مبارزه با تبعیضهای جنسیتی در مطالبات و برنامههای احزاب جایی ندارد، حقوق اقشار و طبقات پایین جامعه و تخصیص درست منابع از اولویتهای احزاب نیست، زنان جزء نمایندگان اصلی احزاب برای ورود به پارلمان و شوراهای شهر و روستاها نیستند و در نهایت اینکه تعداد نمایندگان زن در کشورهای منطقه ناچیز و یا حتی گاهی رو به صفر میل میکند از نشانههای این است که جنبش حق رای هنوز به پایان نرسیده است و همچنان مشکلات زیادی سر راه مشارکت واقعی سیاسی زنان قرار دارد. بنابراین کسب حق رای برای زنان هرچند قدم اولیه و مهمی است اما تمام راه نیست. به دست آوردن حق رای برای زنان در عربستان هم شامل این موضوع میشود.
بنابراین جنبش حق رای در کشورهایی که دموکراسی در آن وجود ندارد باید پویاتر عمل کند، به گونهای که این حق از معنا و مضمون خودش تهی نشده و به دنبال معنادار کردن «حق رای» باشد. مشارکت سیاسی و حق رای لوازم و ملزوماتی دارد که جنبش حق رای باید آنها را نظاره کند و به مبارزه و مقاومت برای اجرایی شدن آنان ادامه دهد. حقوق زنان در این کشورها در لبه تیغ قرارد دارد؛ حق زنان در بسیاری از عرصههای خانوادگی، اقتصادی و اجتماعی علاوه بر عرصه سیاست نادیده گرفته میشود و تلاش زنان برای دستیابی به حق رای و کرسیهای پارلمانی بیش از هرچیز معطوف به مبارزه با تبعیضهای جنسیتی در عرصههای دیگر است. نقض حقوق زنان در عرصههای مختلف نشان از دشواری کار برای زنان در افزایش مشارکت سیاسی و تغییر قوانین تبعیض آمیز دارد، هر بار که زنان در هر کشوری حق رای به دست آورند این یک پیروزی بزرگ محسوب میشود، اما این مبارزه باید تا زمانی ادامه یابد که حقوق سیاسیِ برابر برای همهٔ زنان و مردان در آن کشور بهوجود آید. زنان از طبقات، قومیتها و نژادهای مختلف باید در حق سیاسی یکسان انگاشته شوند و در کنار آن باید مبارزه برای برابری در دیگر عرصهها دنبال شود.
الهه ایمانیان فارغ التحصیل جامعهشناسی از دانشگاه تهران و فوق لیسانس مطالعات زنان و جنسیت از دانشگاه ایالتی نیویورک است الهه ایمانیان، اکتیویست و فعال حقوق زنان در ایران است و در حال حاضر به عنوان پژوهشگر مسائل زنان با دانشگاه جورج واشنگتن همکاری میکند.