از کمیتهها تا اعترافات تلویزیونی
با انتشار مستند بیراهه در صدا و سیما و پخش اعترافات اجباری تعدادی از جوانان بلوچ، اعتراضات گستردهای از سوی کاربران شبکههای اجتماعی ایجاد شد. جمهوری اسلامی با تنبه بازداشتشدگان، آنان را مجبور به اعترافات ساختگی میکند تا دلیل بازداشت و نوع بازداشت خود را زیرسایه اعترافات ساختگی، پنهان کند.
بازداشت و اعتراف جوانان در ایران نه موضوعی جدید بلکه امری پیشینهدار و توامان با خطاهای بزرگ بوده است.
انقلاب ۵۷ سرآغاز دوران حکومت نظامیها، امنیتیها، وابستگان و نزدیکان روحالله خمینی بود.
تشکیل «کمیته انقلاب اسلامی» که اولین نهاد مربوط به انقلاب ۵۷ بود، به بهانه رفع مشکلات نظامی، انتظامی و امنیتی آغاز به کار کرد اما این گروه متشکل شده از بسیجیان و روحانیون وارد فاز اجرایی خاصی شده و مستقیما به مقابله با مردم در ایران پرداختند. کمیته انقلاب اسلامی که به «کمیتهها» معروف شد اولین نهادی بود که در مقابل آزادی انتخاب پوشش زنان ایستادگی کرد و به شدت در برخورد با زنانِ دارای پوششِ آزاد، رفتار خشونتآمیزی نشان داد.
مهدویکنی از روحانیون انقلابی، اولین مسئول گروه کمیتهها در ایران شد که این پست به پیشنهاد مرتضی مطهری در مدرسه علوی بود تا این روحانی، مسئولیت این جریان امنیتی را برعهده بگیرد.
کمیتهها در هر منطقه با مسئولیت یک روحانی تشکیل شد و در تهران آمار کمیتهها به بیش از ۱۵۰۰ کمیته رسید .
کمیتهها به قدرت، در مسایل داخلی کشور و بخصوص برخورد با مردم پیش رفتند که این جریان یکی از بزرگترین معضلات دولتموقت محسوب شد. مهندس بازرگان در مصاحبه با فالاچی روزنامه نگار ایتالیایی میگوید :« در ظاهر دولت مسئول همه کارها و اقدامات است اما در واقع آیت الله خمینی است که همراه با شورای انقلاب،کمیته های انقلابی و پیوندش با توده های مردم مسئولیت اصلی را در اختیار دارد. به دست من چاقویی داده اند ولی چاقویی است که فقط دسته دارد و تیغه را سایرین در دست دارند.»
کمیتهها رفته رفته در دولتهای بعدی نیز قدرت را حفظ کردند اما آنان زیرمجموعه وزارت کشور شدند. مهدویکنی در دوران پس از انقلاب تا دی ماه ۱۳۶۱ ریاست این نهاد نظامی را برعهده داشت و در دوره دوم بین سالهای ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۳ علی فلاحیان که بعدا در قتلهای زنجیره ای نیز سهیم بود، ریاست کمیته انقلاب اسلامی را برعهده گرفت و در دوره سوم بین سالهای ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۵ سالک یکی از روحانیون شناخته شده به توصیه ناطق نوری این سمت را برعهده گرفت و در دوره چهارم از تیرماه ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۰ به توصیه محتشمیپور وزیرِ وقتِ وزارت کشور، حجتالسلام سیدسراجالدین موسوی و مختار کلانتری مسئولیت این کمیته نظامی-امنیتی را برعهده گرفتند و در نهایت در دوره پنجم این گروه با نیروی انتظامی ادغام شد و مسئولیت آن بر عهده آیت گودرزی افتاد.
نیروهای لباسشخصی پس از پایان یافتن قدرت بی حد و حصر کمیتهها که بسیاری از آن سواستفاده کرده و بارها اقدام به اخاذی کرده و در این میان بسیاری از زنان را مورد آزار روحی و جنسی قرار دادند، این بار توسط پایگاههای بسیج محله اقدام به سرکوب مردم کردند. معاونت عقیدتی-سیاسی در پایگاه محلاتِ سطحِ کشور تاسیس شد تا مسایل را از منظر شرعی و سیاسی پیگیری کند. اختلاف میان نیروی انتظامی و پایگاههای بسیج زمانی صورت گرفت که بسیج مستقیما اقدام به بازداشت و بازجویی از مردم میکرد که در این میان به دلیل شکایت تعدادی از مجروحانِ تحت بازجویی قرار گرفته، این اختلافات شدت گرفت. بسیج کشور به دنبال نمایش حضور خود بود و از سویی دیگر جامعه ایرانی از طریق رسانهها با مفاهیم مدرن جامعه، آشنا میشدند.
لباس کمیتهها در تن غوغاسالاران
«غوغاسالاران» عنوانی بر نیروهای لباسشخصی عضو بسیج بود که آنان به دنبال تصرف کشور اقدام به برهم زدن بسیاری از جلسات منتقدان سیستم بود. غوغا سالاران در دانشگاهها با اخطار به دختران جوان جهت پوشش کامل دوباره نام « کمیتهها» را زنده کردند و در نتیجه تنش میان نیروهای لباسشخصی و امنیتی با مردم، افزایش چشمگیری پیدا کرد. این گروه از نیروهای تندرو رفته رفته نام خود را به گروه «حزب الله» تغییر نام داد و افرادی چون حسین اله کرم مسئولیت رفتار و عملکرد این گروه را برعهده گرفتند.
روزگاری که پونز بر پیشانی مردم میزدند مجدد در حال رشد بود که اعتراض رسانههای جمعی همچون روزنامهها و پوزیسیون و در کنار آن اپوزیسیون مانع از پیش روی آنان شد. این گروه در چندین مورد اقدام به آدمربایی و شکنجه کسانی کردند که از منظر آنان «ضدانقلاب» تلقی میشدند.این رویکرد امنیتی به شدت بر حولِ محور حجاب و بحث حقپوششِ زنان وارد شد و بارها نسبت به انتخاب «حقپوشش زنان» موضعگیری کردند. حسین الهکرم که خود را خط شکن مبارزه با ضدانقلاب معرفی میکرد با یورش به متینگهای جوانان و دانشجویان و بخصوص متینگهای سیاسی اقدام به خشونت فیزیکی میکرد. این گروه عملا همان رویکرد «کمیتهها» را اجرا میکردند و در نتیجه با استقبال نیروهای تندرو حاکم در نظام روبرو میشدند اما این گروه از سوی مردم به خصوص قشر جوان و دانشجو یک گروه رادیکال تندرو غیرمحبوب شناخته میشد.
از جمله مواضع حزبالله در نقد محمدخاتمی، رئیس جمهور وقت جمهوری اسلامی، عناوینی چون « بی بند و باری در جامعه» بود که هدف آن بحثِ حجابِ زنان و همچنین حق پوشش آنان مدنظر آنان بود.
گروه حزبالله در زمان محمدخاتمی از طریق ضابطین قضایی اقدام به بازداشت چهرههای مختلف در موضوعات متنوع میکردند و خود آنان نیز مسئولیت بازجویی از متهمان را برعهده میگرفتند.
جریان حزبالله به کمک چهرههای همچون مهدی خزعلی که امروز از منتقدان علی خامنهای شده است، برنامههای همچون «هویت» را انتشار دادند که در آن به تخریب روشنفکران و دگراندیشان میپرداخت و پس از این برنامهها رژیم به فکر انتشار برنامههای متفاوت تری اما مرتبط افتاد. برنامههای که پیشتر پس از انقلاب تحت عنوان «اعترافات زندانیان سیاسی و عقیدتی» منتشر شده بود حال جان تازهای گرفته بود. شاید بتوان تاثیر برنامههای همچون هویت را زمانی درک کرد که این دست، برنامهها عملا پرونده سازی علیه فعالان سیاسی و منتقد نظام را ایجاد میکرد و طبعا دستگاه امنیتی و قضایی شدت برخورد خود را بیشتر میکرد.
دوران احمدی نژاد و قدرت گرفتن امنیتیها
تحولات سیاسی متعددی طی سالهای پس از روی کار آمدن محموداحمدینژاد صورت گرفت. احمدینژاد از چهرههای نزدیک به سپاه و علی خامنهای توانست کرسی ریاستجمهوری را به دست بیاورد.
این بار در دوران احمدی نژاد نه گروههای غیررسمی بلکه گروههای مشخصِ امنیتی همچون سپاه و بسیج به عنوان سرکوبگران آزادی روی کار آمدند. قدرت گرفتن اقتصادی نیرویهای امنیتی و نظامی موجب آن شد، این تشکیلات به سوی خودکفایی کامل و همچنین افزایش قدرت بی حد و حصر پیش برود. اعضای بسیج این بار به دنبال قدرت گرفتن و سهمخواهی بیشتر در سیستم امنیتی و سیاسی پیش رفتند. احمدی نژاد با اجازه به نفوذ این گروه از فعالان امنیتی، در بدنه قدرت، عملا راه قدرت گرفتن آنان را هموار کرد. محموداحمدینژاد بارها با جوانان بسیجی و مسئولان بسیج مناطق کشور دیدار و نشست داشت. در همین زمان بودجه کشور به نیروهای بسیجی افزایش چشمگیری پیدا کرد و حال بسیجیان موتورسوار اجازهِ ورودِ موتورهای سنگین را به شهرها پیدا کردند. ایجاد حس رعب و وحشت در دل مردم و فشار بر آنان موجب شد این گروه رفته رفته به یک جریان تندروی ضدمردمی تبدیل شود.
در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری محموداحمدینژاد گروه امنیتیها با سرکوب شدید مردم و همچنین کشتار جوانان توانست اعتراضات گسترده مردم در شهرهای مختلف بخصوص تهران را فروکش کند. دیگر، پایگاههای بسیج و مداحان وابسته به سپاه و بسیج به عنوان یک سازمان نوپا اما قدرتمند، نقش اساسی در جریان سرکوب اعتراضات مردم بازی میکنند.