اصطلاح دیکتاتور در نظام حقوقی روم باستان، و همچنین در نظام حقوقی اروپا در دوران مسیحیت و قرون وسطی و حتی تا قبل از قرن هفدهم، معنای منفی نداشت. از قرون هفده و هجده، با رشد اندیشههای سیاسی نوآیین که شالوده دموکراسیهای کنونی در آن اندیشهها ریخته شد، اصطلاح دیکتاتوری، وجه منفی پیدا کرد.
جالب است که اصطلاح دیکتاتور در دوره جمهوری روم باستان (از سال ۵۰۹ تا ۲۷ پیش از میلاد) ابداع شد. نه در دوره پادشاهی (ازسال ۷۵۳ تا ۵۰۹ پیش از میلاد) و نه در دوره امپراتوری (از سال ۲۷ پیش از میلباد تا سال ۴۷۶ میلادی). در دوره جمهوری روم باستان، که افراد و نهادهای متعددی از جمله سنای روم، حق اظهارنظر و تصمیمگیری و تصمیمسازی در امور کشور را داشتند. در زمانهایی چون جنگ که نیاز به همدلی و تکصدایی بود و دشمن باید فقط یک صدا از کشور میشنید، سنای روم، در آن برهه، تمام اختیارات کشور را به یک نفر میسپرد. و همان یک نفر حق اظهارنظر و تصمیمگیری داشت. و خود رومیها به آن یک نفر که خودشان انتخاب کرده بودند، «دیکتاتور» میگفتند. یعنی کسی که تصمیم میگرفت و تصمیم خود را به همه «دیکته» میکرد. این سنت، از جمهوری روم به امپراتوری روم هم به ارث رسید. به برخی از قلمروهای اطراف روم هم سرایت کرد، مثل کارتاژ، سنای کارتاژ هم در موارد مشابه، اینگونه عمل میکرد. اما در ایران و زمان اشکانیان، که مجلس مهستان (مجلسی متشکل از شاهزادگان و خردمندان) داشتند، این سنت به آنها سرایت نکرد و اعضای مجلس مهستان، به هیچ عنوان، و تحت هیچ شرایطی، از اختیارات خود چشمپوشی نکردند. حتی مهرداد دوم را بخاطر شکست از روم استیضاح کرده و برکنار کردند، اما مهرداد فرصت خواست تا شکست را جبران کند و مجلس مهستان به او این فرصت را داد. اما در دنیای جدید، و در نظام حقوقی مدرن، نهادهای حاکمیتی، حق ندارند تحت هیچ شرایطی، اختیارات خود را فقط به یک نفر تفویض کنند. بنابراین یکسری حکمرانان مست قدرت، که از دل یک جامعه نهادمند و سیستم حقوقمحور برخاسته اند، با تعطیلی نهادهای حاکمیتی و یا، در اختیار گرفتن اختیارات و اقتدارات نهادها، خود را تبدیل به یک حاکم بلامنازع میکنند، که به آنها «دیکتاتور» میگویند.
این مطلب در صفحه شخصی ایشان پیشتر منتشر شده است.