جمهوری اسلامی دو دیکتاتور را به خود دیده است و از ابتدای دوره حکومت دومین دیکتاتور، بحث مقایسه میان روحالله خمینی و علی خامنهای وجود داشته است. گروههای سیاسی مختلف در این موضوع، مواضع مختلفی دارند و از یکسان دانستن آنها در هر دو گروه موافقان و مخالفان جمهوری اسلامی تا متفاوت دیدن آنها، طیف گستردهای از مواجهه با دیکتاتورهای جمهوری اسلامی را میبینیم. در میان اصولگرایان، گروهی علی خامنهای را ادامه روحالله خمینی میبینند و با مقدس نمایاندن هر دو، از کاریزمای خمینی برای خامنهای قرض میگیرند و تلاش میکنند در تقدیس و چاپلوسی بر همان پاشنه دوره حکومت خمینی بچرخد. اما گروه دیگری از جناح راست، از آنجاکه در زمان خمینی به حاشیه رانده میشدند، چندان دل خوشی از او ندارند و با حفظ ظاهر، معتقدند علی خامنهای رهبری به مراتب قدرتمندتر، هوشمندتر و با ذکاوت بیشتری نسبت به خمینی است. روحالله خمینی در دوره حکومتش، جناح چپ را به جناح راست ترجیح میداد و صفات «اسلام آمرکایی» و «اسلام مرفهان بیدرد» را برای توصیف منتقدان میرحسین موسوی به کار میبرد و معتقد بود «توانایی اداره یک نانوایی را هم ندارند». اما در دوره خامنهای، جناح راست بر صدر نشست و قدر دید و به همین دلیل، جناح راست خامنهای را به خمینی ترجیح میدهد و او را متفاوت میانگارد.
اصلاحطلبان که در واقع همان جناح چپ محسوب میشوند، در «دوران طلایی امام راحل» در اوج عزت بودند و با آغاز حکومت علی خامنهای به حضیض مذلت نشستند. برای آنها، جنایتهای روحالله خمینی رخ نداده و او «امام خوبیها» است اما علی خامنهای ولی فقیه مناسبی نیست و کاش مستبد دیگری که به جناح چپ نزدیک بود، بر صندلی ولایت فقیه تکیه میزد. با آنکه علی خامنهای نسبت به روحالله خمینی کمتر به کشتار مخالفان پرداخت و شیوه سرکوبی که در پیش گرفت، به اجبار زمانه، سبعیت کمتری داشت اما ازنظر اصلاحطلبان او نسبت به خمینی کمتر به «مردم» و «حقوق اساسی ملت» باور دارد. مثلا درحالیکه «خمینی کبیر» گفته بود «مجلس در راس امور است»، علی خامنهای چنین جملهای را نگفته است.
دوگانه خمینی و خامنهای در میان مخالفان جمهوری اسلامی هم رواج دارد. برای بعضی از مخالفان جمهوری اسلامی، اساس جمهوری اسلامی با حکومت روحالله خمینی، باورهای او و کاریزمای کمنظیرش به حیات خودادامه داد و در واقع علی خامنهای ازآنجاکه میراثدار حکومت خمینی است توانست، قدرت را بهطور کامل قبضه کند. درنتیجه، هرچقدر ریشه این درخت بدبو و بدمحصول را قطع کنیم، ساقه و شاخه آن که همان علی خامنهای و اعوان و انصارش باشند، به زوال نزدیکتر میشوند. ازنظر این گروه، باید بر تفاوت خمینی و خامنهای دست گذاشت، آن را به رسمیت شناخت و در جهت نابودی میراث خمینی که خامنهای را هم دربرمیگیرد، کوشید. در کنار این، نقشه اصلاحطلبان نیز که میخواهند خمینی را عارف و رئوف نشان دهند، بر آب میشود.
گروه دیگری از مخالفان جمهوری اسلامی هستند که معتقدند علی خامنهای تفاوت بارزی با روحالله خمینی ندارد و اگر تفاوتی در شیوههای سرکوب و دیکتاتوری این دو دیده میشود، به دلیل تغییر زمانه و شرایط داخلی و جهانی است. اگر علی خامنهای کمر از روحالله خمینی دست به کشتار زده دلیلش مهربانی دیکتاتور کنونی جمهوری اسلامی نیست بلکه از نظر شرایط داخلی و جهانی چنین امکانی را ندارد. ضمن آنکه جمهوری اسلامی خود را با خطر کمتری نسبت به دهه ۶۰ روبهرو میبیند و اگر شرایط بهگونهای شود که میزان مخالفت با حکومت و گستردگی سازماندهی مخالفان به دهه ۶۰ نزدیک شود، علی خامنهای رکورد روحالله خمینی را خواهد زد. مثال بارز جنایتپیشگی علی خامنهای را باید در سوریه جست تا فهمید که «تفاوت» بین خمینی و خامنهای نباید مسئله مخالفان جمهوری اسلامی باشد. کلیت جمهوری اسلامی اعم از خامنهای و خمینی، اصلاحطلب و اصولگرا، تفاوت چندانی در به فلاکت کشاندن ایران ندارند.
#روحاللهخمینی #علیخامنهای #سیاست #خامنهایوخمینی #دیدگاهنو #حسینترکاشوند